می خوام به عنوان اولین نوشته، قصه ی شروع مدادچه را برایتان تعریف کنم.
این قصه، مثل همه ی قصه های دیگر با یکی بود و یکی نبود شروع می شود.
من از بچگی کتاب و کتاب خواندن را خیلی دوست داشتم. یکی از بهترین تفریح هایمان زمان های نمایشگاه بود. روزهایی که بابا می آمد مدرسه دنبال من و خواهرم و می رفتیم نمایشگاه. کل غرفه ی کودک را بالا و پایین می کردیم و با چندین کیسه کتاب به خانه برمی گشتیم.
کتاب ها را یکی یکی در می آوردیم به مامان نشان می دادیم و توضیح می دادیم که چرا هر کدام را انتخاب کردیم.
بعد نوبت کتاب فروشی بازی بود. کتاب ها را یک جا می چیدیم یک بار من فروشنده می شدم و خواهرم از من کتاب می خرید و یکبار جاهایمان عوض می شود.
بعد کتاب ها را با عزت و احترام داخل کتابخانه ی اتاق مان می چیدیم. به نوبت جذاب بودنشان می خواندیم.
ما در مدرسه هم زنگ کتابخوانی داشتیم و من عاشق این کلاس بودم. داخل کتابخانه، یک معلم خوش صدا داشتیم که با چه عشقی برایمان کتاب می خواند. هنوز آهنگ صدایش در گوشم است.
اولین داستان من
از کلاس سوم که زنگ انشا داشتیم من عاشق نوشتن بودم. نوشتنم هم بد نبود و برای یکی دو انشا هم در مسابقه ی مدرسه جایزه گرفتم.
یازده یا دوازه ساله بودم که برای خودم یکی دوتا داستان نوشتم. اتفاقا چند وقت پیش که داشتم کمد وسایل بچگی ام را مرتب می کردم، یکی از داستان هایم را پیدا کردم.
دوره دبیرستانم شب ها که می خواستم بخوابم در ذهنم داستان های بلند می ساختم و حتی یکیشان را روی کاغذ آوردم.
اما داستان های من همانجا روی کاغذ های داخل کمدم ماندند.
جرقه شکل گیری ایده مدادچه
من همیشه دوست داشتم با بچه ها سر و کار داشته باشم برای همین در دانشگاه رشته ی روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی را انتخاب کردم و بعدها برای کار به یک مهدکودک رفتم.
کار کردن من در حسینیه کودک شهید چمران که بعدتر ها با اضافه شدن ادبستان های دخترانه و پسرانه، شد مجتمع آموزشی شهید چمران یکی از نقاط عطف زندگی ام بود.
آنجا علاوه بر اینکه کار با کودک، نحوه ی ارتباط و تعامل و تکنینک های مشاوره ی کودک را یادگرفتم، به واسطه حیطه ی مسئولیتم با طراحی سایت و تولید محتوا آشنا شدم.
این آشنایی ها و تجربه ها مدام این فکر را به سرم می انداخت که در کنار چمرانی بودنم، یک کسب و کار کوچک برای خودم راه بیاندازم.
و دوست داشتم این کار ترکیبی از علایقم یعنی کتاب و کودک باشد.
روزهای زیادی فکر کردم و دنبال یک ایده ی نو بودم. شنیده بودم کتاب هایی هستند که به صورت اختصاصی برای کودکان چاپ می شوند. به این صورت که یک داستان ثابت است و کاراکترهای داستان برای هرکودک شخصی سازی می شود. یعنی اسم و بعضا عکس کودک داخل کتاب قرار می گیرد.
این ایده را دوست داشتم ولی هم تکراری بود و چند مجموعه در حال اجرای آن بودند و هم نقد مهم تری نسبت به آن داشتم. و آن این بود که در این کار، کودک کار خاصی انجام نمی دهد و صرفا یک مصرف کننده تلقی می شود.
تا اینکه با بالا و پایین کردن های بسیار به ایده ی مدادچه رسیدم!
ایده مدادچه چی بود؟
ایده مدادچه، چاپ داستانی هایی بود که خود بچه ها نوشته اند.
بچه های زیادی هستند که در تخیل، ایده پردازی و نوشتن استعداد دارند. این استعداد ها می تواند در قالب مدادچه ارائه شود. یعنی بچه ها داستان هایشان را می نویسند، متناسب با آن نقاشی می کشند و ما آن را در قالب یک کتاب به تعداد دلخواه شان طراحی و چاپ می کنیم.
این داستان ها قابل ارائه به افراد مختلف هستند.
با دو نفر از بچه هایی که می شناختم صحبت کردم و قرار شد برایم داستان بنویسند و متناسب با آن نقاشی بکشند تا بتوانیم دو کار آزمایشی را انجام دهیم.
هم زمان دو جلد دحترانه و پسرانه طراحی کردیم، سایت مدادچه را بالا آوردم و مسیرهای یک ثبت سفارش را چیدم.
در نگاه اول همه چیز و آماده بود.
چالش های مسیر تولد مدادچه
چالش اول؛ طراحی قالب
اول فکر می کردم یک قالب ثابت برای کتاب ها طراحی می کنیم با یکی دو جلد دخترانه و پسرانه. بچه ها متن داستان و نقاشی هایشان را برایمان می فرستند و در همان قالب ثابت می گذاریم و چاپ می کنیم.
اما داستان های کار آزمایشی مان در دو فضای کامل متفاوت بود.
و قالبی که آماده کرده بودیم به یکی از داستان نمی خورد.
پس تصمیم گرفتیم برای هر داستان یک طراحی اختصاصی داشته باشیم چون هر کتاب داستان منحصر به فرد خودش را داشت.
چالش دوم؛ کتاب بدون نقاشی
همین طور که جلو رفتیم با یک پیشنهاد رو به رو شدیم. پسری بود که داستان نوشته بود آن هم یک داستان بلند و دوست نداشت کتابش نقاشی داشته بود. تکلیف چه بود؟
اینگونه بود که کتاب بدون نقاشی و کتاب با نقاشی مدادچه هم به سبد مدادچه اضافه شد.
چالش سوم؛ چاپ
برای چاپ کتاب بالا و پایین زیاد داشتیم. چاپ باکیفیت، آن هم با سلفون و در تیراژ کم را تقریبا کسی انجام نمی دهد. اما خدا را شکر با صحبت های زیاد و این آخرین دفعه هاست با چاپ کهن به توافق رسیدیم.
خوبی چاپ کهن استفاده از دستگاه های حرفه ای چاپ است که در کنار کیفیت بالا، قیمت مناسبی دارد و کار را خیلی سریع انجام می دهد.
البته در پشت همه ی تعریف ها خون دل هایی بسیاری است که شاید گفتنش در اینجا خوب نباشد.
چالش چهارم؛ جلد
اوایل دو طرح جلد داشتیم. یکی دخترانه و یکی پسرانه. بعدتر ها یک طرح جلد دیگر که عمومی تر بود اضافه شد. کار که جلو رفت با این تقاضا روبه رو شدیم که دوست داشتند نقاشی خودشان روی جلد باشد. برای همین یک طرح دیگر اضافه شد که در وسط کار جایی برای نقاشی بود.
اما باز هم تمام نشد! تنوع داستان ها بالا بود و برخی داستان ها اصلا به طرح جلدهایمان نمی خوردند. برای حل این مساله دو گزینه به طرح جلدهایمان اضافه شد.
یکی طراحی جلد ساده و مینیمال و یکی هم طراحی خفن!
و حالا برای ثبت سفارش می توانند از بین 6 گزینه برای طراحی جلد انتخاب کنند.
تاریخ تولد مدادچه
مدادچه رسما با چاپ اولین کتابش در شهریور 99 متولد شد. امیدواریم این تولد، منشا خیر و برکت زیادی برای همه بچه های ایران عزیز مان داشته باشد و کمکی باشد در جهت رشد و تعالی استعداد های نسل آینده.
اگر شما هم دوست دارید یک کتاب برای خودِ خودتان داشته باشین، کتاب مدادچه را انتخاب کنید!